user
  • 10 months ago

  • 1

  • 01:12:46

دارم امید عاطفتی از جناب دوست ۰۵۹

رواق / Ravaq
0
توضیحات

«««««می‌به‍ـا»»»»»

غزل نمره ۰۵۹

مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان


دارم اميد عاطفتی از جناب دوست

کردم جنايتی و اميدم به عفو اوست


دانم که بگذرد ز سر جرم من، که او

گرچه پريوش است، وليکن فرشته خوست



چندان گريستم که، هر کس که برگذشت

در اشک من چو ديد روان، گفت کاين چه جوست


هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان

موی است آن ميان و ندانم که آن چه موست


دارم عجب ز نقش خيالش، که چون نرفت

از ديده‌ام که دم به دمش کار شست‌وشوست


بی‌گفتگوی زلف تو دل را همی‌کشد

با زلف دلکش تو که را روی گفتگوست


عمريست تا ز زلف تو بويی شنيده‌ام

زان بوی در مشام دل من هنوز بوست


حافظ بد است حال پريشان تو ولی

بر بوی زلف يار (دوست) پريشانيت نکوست



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

با صدای
دسته بندی ها
Health & Fitness
Mental Health

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها