پازولینی فیلم هزار و یک شب خود را با برداشتی از داستان عشق تاج الملوک به دختری به نام دنیا، با این جملات شروع می کند: حقیقت هیچگاه تماما خودش را در یک رویا به نمایش نمیگذارد، تمام حقیقت در مجموعه تمام رویاها نهفته شده است. در این قصه شهرزاد ماجرای دختر پادشاهی به نام دنیا را تعریف می کند که در اثر رویایی که دیده است از مردان می ترسد و عاشقان خود را می کشد اما تاج الملوک که عاشق دنیا شده است باور دارد که تفسیر یک رویا به تنهایی برای رسیدن به حقیقت کافی نیست از اینرو او را با ترفندی به کاخ می کشاند و پیش از آمدنش نقاش را وا می دارد تا صحنه ای را که دنیا در خواب دیده است بر روی دیوار بازسازی کند با این تفاوت که چیزهایی بر آن بیفزاید. چیزهایی که به باور او در خواب دنیا فرصت دیده شدن پیدا نکرده است. در این نقاشی، بازی به تصویر کشیده می شود که کبوتر نر را پیش از اینکه بتواند به کمک کبوتر ماده بشتابد، شکار می کند و همین باعث شده که نتواند به کمک جفت خود برود و نه بی وفایی او.
و چنین می گردد که گره کور دلِ دنیا باز می شود و دنیا باور می کند که دلیل نیامدن کبوتر نر بی وفایی او نبوده است و پس از آن است که دل به عشق تاج الملوک می سپرد.
شباهت زیادی بین آنچه تاج الملوک برای درمان دنیا می کند با آنچه شهرزاد برای درمان شاه جهان شوهر خود انجام می دهد وجود دارد. این بازسازی و ترمیم حقیقت، همان کاری است که شهرزاد در طول هزار و یک شب برای درمان شوهر خود، شاه جهان، با قصه گفتن انجام می دهد. گویی که اینبار تمام حقیقت در هیچ قصه ای وجود ندارد و تمام حقیقت در تمام قصه ها، در هزار افسان، مخفی شده است. این چنین است که شهرزاد شب به شب با داستانهایی که می گوید به شوهرش که از خیانت ملکه سابق بیمار است، نشان می دهد که تجربه او تمام حقیقت درباره زنان نیست و تنها یک داستان از هزاران داستان بوده است. و اینطور شاهی را که در تجربه تلخ خود زندانی شده است و برای فرونشاندن خشمش زنها را به کام خود می کشد و بعد سر می برد، آرام آرام درمان می کند. و اینچنین است که این قصه ها تبدیل به داروی جادویی درمان روح می گردند.
وهمین گونه است داستان زندگی هر آدمی که از کنار ما رد می شود. هر یک از ما گوشه ای از هزار تکه حقیقت را در خود نهفته دارد و هیچ یک از ما به تنهایی بازتاب دهنده تمامی حقیقت نیست. و این چنین است که با شنیدن داستان زندگی آدمهای دیگر چیزی در ما درمان می گردد. امروز با داستان وکیلی با شما هستم که دنبال اصلِ سندِ هر چیزی می گردد. کامیار قربان ابراهیمی.
موسیقی متن از عبدالرحیم حمیدوف دوتار نواز ازبک است و مطابق معمول در میانه برنامه قطعه خیام خوانی از نوازنده دوتار آمریکایی دن راین خواهیم داشت.
اولین نفر کامنت بزار