تو قسمتهای قبل درباره شمال تا جنوب ایران در جنگ جهانی اول گفتیم. از بیکفایتی و ناتوانی دولت در مقابل مهاجمهای این جنگ یعنی روس، انگلیس و عثمانی. از قحطی، گرسنگی، بیماری و در کنار همه اینا از مردمی گفتیم که با تمام سیاهیها سعی کردند چراغی روشن کنن و دیو استعمار رو از کشور دور کنن اما بر خلاف قصههای پریان نتونستن. توی این جنگ مردم انقدر خسته، گرسنه و از پا افتاده بودن که با تمام تعهدی که به وطن و آزادی داشتن باز هم نتونستن کاری از پیش ببرن. در مقابل دشمن انقدر کارکشته و قدرتمند بود که ایران خسته اون روزها نمیتونست جلوش بایسته. این جا دقیقا جاییه که حرف دولت پیش میاد. اما اگه منصف باشیم میبینیم دولت قاجار تو اون وضعیت اسفناک کاری از دستش برنمیاومد که انجام بده. کشور باید خیلی قبلتر از این حرفها خودشو برای چنین روزی آماده میکرد. الان، حالا که سالها گذشته، شاید بهتر بتونیم ببینیم که اون روزا ایران تو باتلاقی گیر افتاده بود که انجام دادن هر حرکتی بیشتر از این که کشور و مردم رو نجات بده اونها رو تو تاریکی فرومیبرد. تاریکی جنگ و استعمار.
اسپانسر این قسمت:
پادکستهای معرفی شده در این قسمت:
حمایت مالی از پادکست پرچم سفید
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
No comments!