از میان همه رفتنها و تنها شدنها که از زندگی آدم کابوس میسازند، مهیبترین کابوس زندگی حسون را یک برق که بیموقع گذاشت رفت درست کرد. شرکت هالوفارم اعلام ورشکستی کرد، گفت کارگرهایش بیایند جای طلب یک چیزایی بردارند ببرند. در حالیکه حسون کنار سه تا خواهرهایش و ننهاش منتظر بود پدرش با یک وسپا یا جاروبرقی یا دو تا طاقهی فرش دست دوم از در بیرون بیاید، ممد بادگیر آمد تا فقط یک دستگاه ویدیو رو کولش است، یک سونی تیسِوِن! ننهاش توی سه هفته از غم بیعرضگی شوهر پیر شد، ممد خودش یک هفته حرف نزد، چیزی هم نخورد، پا هم از خانه در نگذاشت. همه جا حرفش بود و نقل بیعرضگیش. روز هشتم به صرافت افتاد که حداقل بزند تو برق و روشنش کند، فیلمها را یکی یکی گذاشت، حسون زانو به زانوش بود و هر سیگاری که پدرش خاموش میکرد دلداریش میداد...
اطلاعات اپیزود به ترتیب ورود:
موسیقی Mohammad Darabifar - To Beman
موسیقی Mohammad Darabifar - Zire Noore Maah
No comments!