«چند روزیست که از نوشتن گریزان. هنوز نمیخواهم مرگ مادرم را باور کنم و انگار نوشتن درباره این مرده مرگ او را مسجل میکند. حداقل این است که مرا به شدت خسته میکند. روزهای بدی است. خدایا تو که میتوانی آن بهشت کذایی را بیافرینی چرا ما را اسیر چنین جهنمی کردهای؟ به تو هیچ امیدی ندارم. هر چه هست در من است، به شرطها و شروطها. خندهدار است ولی راستی انگار اعصابم درد میکند. همهی این روزهای اخیر جانم لَخت و سنگین بوده است. گویی سربی در ان است که پیوسته مرا فرومیکشد و زمینگیر میکند. سرم خسته و مغزم تنبل است و چیزی در آن است که از کوفتگی فروافتاده است. مثل مردی که از راهی سخت و دراز رسیده باشد و از فرط خستگی، گرسنگی و تشنگی را از یاد برده، بر آستانهی در خانهاش به خاک افتاده باشد. صبحها از همیشه بدتر است. مامان گنجشکها را خیلی دوست داشت و جیک جیک آنها را که میشنید گاه بیاختیار میگفت جان! هر روز با صدای گنجشکها از خواب بیدار میشوم و میبینم از مادرم خبری نیست. چقدر تنها شدهام.
بخشی از کتاب سوگ مادر - شاهرخ مسکوب
شاهرخ مسکوب یکی از آن چهرههای ماندگار غریب و رنجدیدهی ادبیات ایران است. او اندیشمند و نویسندهی بزرگی است که چه در ایران و چه دوران مهاجرتش به فرانسه، زندگی تلخ و پرفراز و نشیبی داشته است. بیشتر آثار این نویسنده مربوط به شاهنامه میشود و به همین دلیل است که یکی از بزرگترین شاهنامهپژوهان ایران شناخته میشود.
این قسمت از پادکست قصه یک قصه میزبان زهرا منصف بودیم. کسی که آشناییش با نوشتههای شاهرخ مسکوب، فصل جدیدی از زندگی رو براش رقم زده
حمایت مالی از پادکست قصه یک قصه
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
No comments!