آرتور، که بعد از یک روز کاری شلوغ، به خونه برگشته، در پستوی حموم خونه ش، در کمال تعجب با زن جوان زیبایی روبرو میشه. زن جوان از اینکه آرتور میتونست اون رو ببینه یا صداش رو بشنوه، هیجان زده میشه و بهش میگه که می خواد داستانی رو واسش تعریف کنه که اگرچه باورکردنی نیست، اما حقیقت داره و پذیرشش خیلی سخته. اما اگه به حرفاش تا آخر گوش کنه و بهش اعتماد کنه، ممکنه بتونه بپذیره. برای زن خیلی اهمیت داره که آرتور حرفاش رو باور کنه. چون خواه ناخواه، تنها کسی در دنیاست که میتونه رازش رو بهش بگه ....
***
اولین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتاب کاش حقیقت داشت
مارک لوی، نویسنده فرانسه، همواره آثارش از لحظه چاپ، در بین پرفروشهای بازار نشر بوده و ویژگی بارز آثارش، اینه که در اونها، مرز بین واقعیت و خیال، مرز نامشخصیه.
No comments!