user
  • 3 years ago

  • 0

  • 01:12:42

رویاهای شبانه را چطور بفهمیم؟ گفت و گو با دکتر علی فیروزآبادی

هزار و یک پادکست
0
Description

در صفحات پیش رو به شما نشان خواهم داد که چگونه می توان با استفاده از یک تکنیک روانکاوانه، تفسیر رویاهای شبانه را ممکن نمود. همچنین خواهیم دید که چطور هر رویایی خود را در یک قالب قابل فهم از نظر علم روانشناسی با محتویاتی بسیار مهم که مرتبط با فعالیتها و زندگی روزانه فرد است، عرضه می کند.

 اینها جملات آغازین کتاب تفسیر رویا اثر زیگموند فروید است که در آخرین روزهای قرن نوزدهم منتشر شد و تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین نوشته های تمام تاریخ گردید. از نظر او رویا دو کارکرد روانی داشت که یکی تخلیه انرژی های سرکوب شده در زندگی روزانه و به عبارتی رسیدن به آرزوهای نرسیده بود و دیگری محافظت از خود عمل خوابیدن و استراحت و آماده شدن بدن برای روز بعد. که این دومی با اولی گاهی سر نزاع می گذاشت و باعث تغییراتی در محتویات خواب میشد. مثلا رسیدن به آرزویی مثل انتقام از همسایه ی بدرفتار می توانست تبدیل به کابوسی گردد که رشته خواب را پاره کند و فرد را از خوابی که برای زندگی او ضروری است محروم سازد. چنین می شد که اجزای خواب مبدل به نمادهای گنگی می شدند. مثلا مرد همسایه با حیوانی که خصوصیاتی شبیه او داشت جایگزین می شد. اگر همسایه آدم تندخویی بود احتمالا در خواب با یک سگ وحشی یا حیوانی درنده جایگزین می گردید و اگر آدم خودخواهی بود احتمالا جای او را گربه ای مغرور می گرفت و در رویا این گربه بود که مجازات می شد و کتک می خورد و انرژی نفرت خواب بیننده به این وسیله و غیرمستقیم تخلیه می شد و او صبح تخت را در حالی ترک می کرد که چانه خود را از اینکه چرا گربه ی بدبختی را در خواب زده است می مالید. 

با این حال حتما این سوال در ذهن شما پیش آمده که پس کابوسها چطور؟ و مگر نه اینکه کابوسها ما را وحشت زده از خواب بیدار می کنند؟ آیا کابوسها هم برآورده شدن آرزوهای روزانه ما در خواب ماست؟ فروید هم به این سوال فکر کرده بود. بیماران آسیب دیده از جنگ اول برای او رویاهای تکرار شونده ای از لحظات هراس آور خودشان را تعریف می کردند. این رویاها فروید را با این سوال مواجه کردند که چرا باید چنین تجربه رعب آوری خود را در رویاهای بیمارانش تکرار کند؟ نمی شد وحشت را برآوردگی آرزو دانست. مشاهده دیگر او که به این کابوسها هم ربط داشت تمایل به ویرانگری آدمیزاد بود. اگر توجه شما به کودکانی جلب شده است که وقتی اسباب بازی به آنها می دهید آن را تکه تکه می کنند و یا کتابها را برگ برگ پاره می کنند و یا از قایم موشک بازی و گم شدن و بعد پیدا شدن لذت می برند، احتمالا دچار سوالی شده اید که فروید هم از مشاهده این کودکان شده بود که آیا کودک ذاتا تمایل به ویران کردن دارد حتا پیش از آنکه آن را در اثر مشاهده از بزرگترهای خود بیاموزد؟ او بعدا از این مشاهدات نتیجه گرفت که به جز تمایل به زندگی و لذت، یک تمایل به نابودی و مرگ هم در روان انسان به طور مستقل وجود دارد که آن را رانه مرگ نام گذاری کرد و در یک اظهار نظر ماورایی که قابل بررسی علمی نیست گفت که در هر موجودی تمایلی به نابودی ذخیره شده است تا از اینکه با مرگ او به حالت اولیه خود و مواد اولیه خود باز میگردد اطمینان حاصل شود. نوعی بازگشت به اصل خویش. به اجزای خویش. 

فروید بعدا دیدگاه اولیه خود درباره برآورده شدن آرزو در رویا را این چنین تغییر داد: رویاها چیزی به جز فرم و شکلی از اندیشیدن نیستند که در طول خواب ادامه می یابند. این ادعا تفاوت زیادی با برآورده شدن مکانیکی آرزوها و انفعال فرد در حین رویا دیدن داشت و در آن نوعی حضور و اندیشیدن و فعال بودن، منتها در جهانی از تصاویر و به فرم و شکلی دیگر، تصور می شد. منتها نظرات ثانویه فروید کمتر از نظرات اولیه او در یادها باقی ماند. شاید یک دلیل آن تحولاتی بود که شاگردان قدیمی او و رقبای جدید او در علم روانشناسی به وجود آورده بودند. تحولاتی که فروید در برابر آنها مقاومت سرسختانه ای از خود نشان می داد. یکی از این شاگردان کارل گوستاو یونگ بود.

اگر مشتاق هستید تا بقیه ماجرا را هم بدانید، رابطه با یک آرکتایپ یا کهن الگو در روان شما فعال شده است. داستان قهرمانی که یک شاهزاده است که در ظاهر همه چیزهایی را که آرزوی همه است دارد اما در اثر یک اتفاق متوجه چیزی ورای داشته های خود می شود. معشوقی زیبا که دست هیچ کس تا حالا به او نرسیده است و همین او را آماده گذشتن از مال خود و سفری پر ماجرا برای یافتن آن زیبایی بی حد می کند. از این دسته هستند داستانهای بسیاری در ادبیات عامه ایرانی و دیگر ملل که آغاز آن با پیرمردی خارکن که سه پسر و یا سه دختر دارد شروع می شود. خارکن همه ماست با زندگی سختی میانه معیشت و سیاست و بیماری. و سه پسر یا سه دختر راههایی هستند که برای خروج از زندگی سخت خارکنی پیش روی ماست. یک پسر یا دختر باهوش و برنامه ریز، یک پسر یا دختر تنبل و سرخوش مثل حسن کچل و یکی هم آخری که معمولا تیز و بز است به سه طریق به دنبال شاهزاده و گنج راه می افتند که اغلب در آن فرد تنبل که برنامه ریز نیست موفق می گردد نه آن یکی که حیله گر بوده است.

از نظر یونگ قهرمان یک شخصیت آرکتایپی است که در همه انسانها وجود دارد بعبارتی همه می خواهند قهرمانی باشند که به سفری می روند که در آن گنجی می یابند. او برای توضیح آرکتایپ مفهوم "ناخودآگاهی که در همه مشترک است" را ابداع می کند. به عقیده او ساختار ناخودآگاه انسانها همانطور که آناتومی بدنشان به هم شبیه است، به هم شباهت هایی دارد و برای همین تمایلات انسانها فارغ از اینکه از چه تاریخ و قوم و زبان و نژادی می آیند، با هم مشابه است. برای همین همه اقوام برای خود قهرمانی دارند و می خواهند که مثل او قهرمان باشند. همه می خواهند مانند فرزندان پیرمرد خارکن به گنج برسند. و یا مثل رستم دستان یا هرکول و یا کوریقولو پیروز باشند. همه زندگی خود را در رنج و اضطراب همچون خارکن می بینند و دوست دارند سفری را آغاز کنند و تصمیم هایی را بگیرند که در آن چون قهرمان به گنج و راحتی بی پایان برسند. آنها از قهرمان ها تقلید می کنند مانند آنها لباس می پوشند عینک می زنند سیگار برگ می کشند و با این عمل جادویی می خواهند که خود را به قهرمان تبدیل کنند. شبیه رقص های بومیان آفریقایی که با زدن ماسک شیر به صورت خود قدرت شیر را در خود بازتولید می کنند و تلاش می کنند تا به شیر تبدیل شوند. اینطور می شود صنعت مد را هم فهمید که چرا مردم عامی تلاش می کنند تا همانگونه لباس بپوشند که قهرمان هایشان لباس بپوشند و البته ناگفته معلوم است که این شبیه سازی ظاهری اغلب به قهرمان شدن درونی و آن شادی بی پایان منتهی نمی گردد. همین فرمول دستمایه فیلمها و کارتونهای بسیاری امروز هم شده است که در آن کودک از همه جا بی خبر معصومی مثل هری پاتر بی آنکه بخواهد و یا بداند در مسیر سفری پر خطر می افتد که بی اینکه راه خروج از آن را بداند با تکیه بر دوستان نزدیک و قلب پاک و اتحاد احساسات و منطقش در نهایت بر نیروهای تاریکی غلبه می کند و البته که در پایان چنین سفری شورانگیز و غلبه بر تمام حیله های پیش رو او دیگر می تواند برای همیشه به خوبی و خوشی زندگی می کند. 

یونگ معتقد بود علاوه بر گونه ای از خواب که فروید مورد بررسی قرار داد که بیشتر معطوف به تاریخچه زندگی روزمره افراد است و تمایل بر رسیدن به آرزوها دارد، نوعی دیگری از خواب هم وجود دارد که ناشی از شباهت روان ناخودآگاه همه انسانهاست و در آن معنا بخشیدن به زندگی و قهرمان زندگی خود شدن و به گنج رسیدن اهمیت دارد. و اینجا بود که یونگ بین داستانهای کهن و تجربه هنری و کیمیاگری وعلمی پلی برقرار کرد. در تمام این روشهای هنری علمی و کیمیاگرانه کشف معنا، فهم رابطه خود با هستی، با سیارات و یا کهکشانها، و اینکه چرا به زمین آمده ایم و بعدا به کجا خواهیم رفت و اینکه زندگی اگر ارزشی دارد چرا به پایان می رسد، مورد بررسی قرار می گردد. او معتقد بود که گونه ای از خوابها که کمتر نشانی از مسائل روزمره زندگی دارند، از این دسته اند که تلاش که برای یافتن معنایی در زندگی و ارتباط با هستی می کنند.

در قسمت دوم گفت و گو با دکتر علی فیروزآبادی از روشهای تفسیر رویا و محدودیتهای آنها و همچنین اثر درمانی آنها بر بیماران صحبت خواهم کرد. دکتر علی فیروزآبادی استاد روانپزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز است که آثار متعددی در زمینه روانپزشکی دارد از جمله ترجمه کتابهای تعبیر رویا نوشته فردریک ال کولیج، و مغز و دنیای درون مقدمه ای بر تجارب ذهنی از نظر علوم اعصاب نوشته مارک سولمز و الیور ترنیال، همچنین تالیف علم شبه علم باور حقیقت و خیال نگاهی انتقادی به طب مکمل و جایگزین و روانکاوی چیست دریچه ای کوچک گشوده بر ذهن آدمی.



Support this podcast at — https://redcircle.com/1001podcast/donations

Voice actors
Categories
Arts
Business
Education
Government
Religion & Spirituality
Science
Technology
Society & Culture
Documentary
Philosophy

Ages
Clean Content
Tags