برای تشخیص دادن قالی دست باف از قالی ماشینی می بایست به جزییات آن نگاه کرد و دنبال اشتباهات قالیباف در آن گشت. با اینکه از دور همه چیز در قالی دستباف متقارن به نظر می رسد اما از نزدیک و در جزییات تقارنی وجود ندارد. حس و حال قالیباف تا از گوشه راست به چپ برسد عوض می شود و به دنبال آن رنگ و طرح هم تغییر می کند. این می شود که یک طرف نقش بزی قرمز رنگ با گردنی دراز و برخلاف انتظار سمت مقابل آن خروسی زرد رنگ با گردنی کوتاه بافته است.
در طبیعت هم اغلب نمی توان تقارن دید. مثلا در جهان بزرگ شکل یک کهکشان اغلب مارپیچ است و کره نیست و تقارن ندارد و یا در منظومه شمسی با اینکه زمین در نگاه اول کروی است اما نا متقارن و پر از پستی و بلندی است که در اورست نزدیک به 9 کیلومتر از سطح دریا بالاتر می رود و در شکاف ماریانا 11 کیلومتر از سطح دریا به پایین تر سقوط می کند. و یا یک درخت. با اینکه درخت هم در نگاه اول متقارن به نظر می رسد اما با کمی دقت در آن معلوم می شود که شاخه ها در جهات نامنظمی رشد کرده اند و برگها هم به صورت یکنواخت بر روی شاخه ها قرار نگرفته اند. درخت برای سوسکی که از آن بالا می رود مانند زندگی است که می تواند به هزار راه متفاوت ختم شود که انتهای یکی پرنده ای آماده شکار سوسک نشسته است و در دیگری میوه ای رسیده. و یا در جهان کوچک مولکولهای پروتئین ها هم شبیه درخت هستند و متقارن نیستند که برای دیدن آن می توانید سری به گوگل زد.
آیا عدم تقارن در قالی دستباف محصول اشتباه قالی باف بوده است؟ یا به فعل در آمدن طبیعت نامتقارن در دستان اوست؟ دیدن متقارن دنیا ساده سازی بزرگی است که آدمی با فهم محدود خود در آن ناچار می باشداما اسرار طبیعت در جزییات آن نهفته است. همانجا که تقارن وجود ندارد. هر جا تقارن نباشد حرکت است و در آن چیزی جاندار است و این جاندار بودن به درستی می تواند هراس آفرین باشد. از آنرو که خلاف آرامشی است که در تقارن و سکونت قرار دارد.
از همین نوع است جزییات گفت و گوهای روزانه در تاکسی. با اینکه هر روزه و تکراری و متقارن به نظر می آیند هر یک مانند بازوی کهکشان، متفاوت است و در خود اسراری از تقابل و تلاش روح فرد برای شکوفا شدن و روییدن در خاک جهان بیرون روایت می کند. اما این اسرار در جزییات و لابلای کلمات مخفی شده است.
************
مهمان برنامه: فردین خداپرست
No comments!