Description
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۱۷۰مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلنزاهد (حافظ) خلوتنشين دوش به ميخانه شد از سر پيمان برفت با سر پيمانه شدصوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست باز به يک جرعه می عاقل و فرزانه شد شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب باز به پيرانه سر عاشق و ديوانه شد مغبچهای میگذشت راهزن دين و دل در پی آن آشنا از همه بيگانه شد آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت چهرهی خندان شمع آفت پروانه شد گريهی شام و سحر شکر که ضايع نگشت قطرهی باران ما گوهر يک دانه شد نرگس ساقی بخواند آيت افسونگریحلقهی اوراد ما مجلس افسانه شد منزل حافظ کنون (بارگه کبریاست) بزمگه پادشاست دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شدSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations