ما آدمها عموما روشنایی هر انفجار و افتخارمون رو صرف پیدا کردن مسیر قلهی بعدی در دل تاریکی میکنیم.
اما درخشش بعضی روشناییها لحظههای پایانی وجود هر یک از ما هستن.
نور این لحظههای جاودانه صرف هیچ چیز دیگری نمیشه، مثل لحظهی انفجار یک ستاره که تمام کهکشان رو روشن میکنه و حتما یک جایی لابهلای حرفها و خبرها و خاطرهها جاودانه میشه...
"و وقتی که مرگ فرا میرسه
بیچون و چرا تسلیم میشیم
و اونجا پس از مرگ خواهیم گفت
که چه رنجهایی کشیدیم
چه اشکهایی ریختیم
که تلخی زندگی رو چشیدیم
و خدا به ما رحم میکنه
چشممون به روی یک زندگی روشن و زیبا باز میشه"*
✒️
*: بخشی از نمایش دایی وانیا نوشتهی آنتوان چخوف، ساختهی اکبر زنجانپور
--
موسیقیها:
موسیقی ابتدا: از فیلم Amelie
موسیقی دوم: از شوبرت
موسیقی سوم: از بتهوون
موسیقی چهارم: چه آتشها - همایون شجریان
موسیقی پنجم: من کجا باران کجا - همایون شجریان
صدای آخر اپیزود: بخشی از انتهای تئاتر دایی وانیا - به کارگردانی استاد اکبر زنجانپور
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
No comments!